سپیده زد
سپیده زد، سپیده وقت سحر رسیده
خاموش شده ستاره صبح اومده دوباره
***
خروس پر طلایی با پاهای حنایی
قوقولی قوقو میخونه تو کوچه و تو خونه
اذان میگن دوباره از مسجد و مناره
***
بابام پامیشه از خواب میره لب حوض اب
می شوید او دست و رو با اب میگیره وضو
تمیز و پاکیزه باز میاد سر جا نماز
***
من هم کنار بابا نماز می خوانم حالا